صدای ساعت توی گوشم میپیچد، همان موقع که صدای خندههای من با جیغهایی که داشت آرام و آرامتر میشد، آوازی نفرت انگیز ساخته بود. آوازی که موقع نواختنش خودم نبودم نمیدانم که بودم و چه بودم فقط میدانم ثمین نبودم...
گر چاره تو هستی، بی چاره منم جانا.... بازدید : 266
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 6:39